ماجراي واقعي
در گمرك بين المللي يك دختر كه يك اتومو از يك كشور ديگري خريده بود ، از يك پدر روحاني مي خواهد به او كمك كند تا اين اتومو را در گمرك زير لباسش پنهان كند و بيرون ببرد تا خانم ماليات ندهد
پدر روحاني مي گويد : باشد ، ولي به شرط اين كه اگر پرسيدند من دروغ نمي گويم .
دختر كه چاره اي نداشت شرط را مي پذيرد.
در گمرك مامور مي پرسد : پدر ! آيا چيزي با خودت داري كه اظهار كني ؟
پدر روحاني مي گويد : از سر تا كمرم چيزي ندارم .
مامور از اين چواب عجيب شك ميكند و مي پرسد : از كمر تا زمين چطور ؟
پدر روحاني مي گويد : يك وسيله جذاب كوچك دارم كه زن ها دوست دارند از آن استفاده كنند ، ولي بايد اقرار كنم كه تا حالا بي استفاده مانده است .
مامور با خنده مي گويد : خدا پشت و پناهت پدر . برو !!!
برچسب : نویسنده : bahare bahare بازدید : 322
برچسب : نویسنده : bahare bahare بازدید : 417
برچسب : نویسنده : bahare bahare بازدید : 581
هويج - سيب - چغندر
مخلوط آب اين سه ميوه ضد سرطان است
Baran...برچسب : نویسنده : bahare bahare بازدید : 318
اين لينك رو ببينيد و به دوستانتون معرفي كنيد.
Baran...
برچسب : نویسنده : bahare bahare بازدید : 451
شب آرامي بود
مي روم در ايوان تا بپرسم از خود زندگي يعني چه ؟؟؟؟
با خودم مي گفتم
زندگي راز بزرگي است كه در ما جاريست
زندگي فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنيا جاريست
زندگي آبتني كردن در اين رود است
وقت رفتن به همان عرياني ، كه به هنگام ورود آمده ايم
دست ما در كف اين رود به دنبال چه مي گردد ؟
هيچ !!!!
زندگي وزن نگاهي است كه در خاطره ها مي ماند
شايد اين حسرت بيهوده كه بر دل داري
شعله گرمي اميد تو را ، خواهد كشت
زندگي در همين اكنون است
زندگي شوق رسيدن به همان
فردايي است ، كه نخواهد آمد
تو نه در ديروزي ، و نه در فردايي
ظرف امروز ، پر از بودن توست
شايد اين خنده كه امروز ، دريغض كردي
آخرين فرصت همراهي يا ، اميد است
زندگي ياد غزيبي است كه در سينه خاك به جا مي ماند
زندگي ، سبزترين آيه ، در انديشه برگ
زندگي ، خاطر دريايي يك قطره ، در آرامش رود
زندگي حس شكوفايي يك مزرعه ، در باور بذر
زندگي باور درياست در انديشه ماهي در تنگ
زندگي ترجمه روشن خاك است ، در آيينه عشق
زندگي فهم نفهميدن هاست
زندگي ، پنجره اي باز ، به دنياي وجود
تا كه اين پنجره باز است ، جهاني با ماست
آسمان ، نور خدا ، عشق ، سعادت با ماست
فرصت بازي اين پنجره را دريابيم
در نبنديم به نور ، در نبنديم به آرامش پر مهر نسيم
پرده از ساحت دل برگيريم
رو به اين پنجره ، با شوق ، سلامي بكنيم
زندگي ، رسم پذيرايي از تقدير است
وزن خوشبختي من ، وزن رضايتمندي ست
زندگي شايد آن لبخندي ست ، كه دريغش كرديم
زندگي زمزمه پاك حيات ست ، ميان دو سكوت
زندگي ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهايي ست
من دلم مي خواهد .
Baran...برچسب : نویسنده : bahare bahare بازدید : 574
ديروز 5 آذرماه 1391
سيزدهمين سال آشنايي من با مهدي ( همسرم ) بود ،
پنجم آذر ماه 1387 ساعت ده صبح من و مهدي همديگر رو ديديم و پيوند عشق با هم بستيم و الان 12 سال است ، كه در كنارش زندگي ميكنم و اميدوارم هميشه به همين اندازه دوستش داشته باشم و تا آخر عمرم عاشقش بمونم .
Baran...
برچسب : نویسنده : bahare bahare بازدید : 382
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي خداي من
تپلي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي
Baran...برچسب : نویسنده : bahare bahare بازدید : 374
اي جووووووووووووووووونم
قشنگم
ملوسم
نانازم
جيگرتو بخورم خام خام
از بچگي هوش و زرنگي ازت ميباره
Baran...برچسب : نویسنده : bahare bahare بازدید : 359
الهي ....
نازي ....
شادگرد هم ، شاگرداي قديم
ماشاء ا. همگي ممتاز بودن
بي خود نيست باباي من ميگه
مدرك شش قديم ديپلم الانه
بابا همه ما بيسواديم
برچسب : نویسنده : bahare bahare بازدید : 323